جابهجایی دولتها و مدیران دولتی یکی از شاخصههای اولیه و البته مهم و مثبت مردمسالاری است. در این طریق از حکمرانی، هر مدیری فرصتی محدود در اختیار دارد تا همۀ خلاقیت و توان مدیریتیِ خویش را به کار گیرد و کارنامهای از کامیابی و ناکامی و یا خرسندی و ناخرسندی را بر جای بگذارد. در این میان، یکی بهترین نشانههای توفیق و کامیابی در مدیریت، میزان خرسندیِ جامعۀ مخاطبِ مدیر از طرز عمل اوست؛ از کارکنان مستقیم و غیرمستقیمِ اداریِ او تا دورترین فردی که بهنحوی تحت تأثیر شیوۀ مدیریتش بوده است تشکیلدهندگان این جامعهاند و هرچه گسترۀ رضایت و خرسندی از او در میان این جامعه افزونتر و نام نیکش بر زبان آن جاریتر باشد، نشانگر آن است که در صحنۀ عمل و فارغ از فریب آمار و نمودار، خوش درخشیده است. جامعۀ کوچک کیش رفتوآمد مدیران بسیاری را در چهل سال گذشته به خود دیده است، که هر کدام جای پایی در جزیره گذاشته و نقشی بر خاطرۀ جمعیِ ساکنان آن زدهاند. بسیاری بودهاند که نه آمدنشان شوقی برانگیخته و نه رفتنشان حسرتی بر دل کاشته است؛ برخی نیز آنچنان ناکارآمد و نابکار بودهاند که رفتنشان مایۀ سرور و راحتی شده است! اما در این میان، معدود چهرههایی نیز بودهاند که با ورود خود، رهاوردی از امید، نشاط، توسعه و تعالی را به ارمغان آورده و تاریخ این خاکپاره را به پیش و پس از خود تقسیم کردهاند. سعید پورعلی بیتردید از همین جنس است. مردی که شاید در نگاه اول، برای کسانی که او را نشناسند، چهرهای جدی، عبوس و بهقول خودش «غلطانداز» به نظر آید، اما همین که در کنارش بنشینی و نیمروزی مصاحبش باشی، درخواهی یافت که با شگرف پدیدهای سخت دلنشین همنشین شدهای! چراکه بس دشوار است ایمان و باور مستحکم را در کنار تسامح و روادری، عزم و اراده را در کنار انعطاف و سهلگیری، جدیت و قاطعیت را در کنار ملایمت و نرمخویی، اقتدار و احتشام را در کنار تواضع و خاکساری، سختکوشی و دوندگی را در کنار تعمّق و نظرورزی، شتاب و نشاط را در کنار دقت و انظباط، و تعهد وسواسگونه به سیاستهای رسمی و کلانِ فرهنگی و اجتماعی را در کنار رفاقت و همسخنی با رنگینکمان سلایق و گرایشهای متنوع و متکثر اجتماعی نشاند و این سویههای بهظاهر ناهمخوان را چنان هنرمندانه گره زد که هیچ جایش توی ذوق نزند، ذرهای ریا و نمایش در آن نباشد و هیچ کس را نراند و نرماند. پورعلی از نادر انسانهایی است که چنین هنرهایی دارند و از نادرتر مدیرانی است که بهرغم چنین فضائلی، توانستهاند در ساختار اداریِ پرآسیب موجود، بمانند و ببالند. همکاری با مدیری چون او، از آن اقبالهایی است که برای کارکنان ادارات و نهادهای دولتی به این سادگیها رقم نمیخورد. فعالیت فرهنگی و هنری در زمان مدیریت او از آن فرصتهایی است که بهتعبیر امیر المؤمنین، «تمرّ مرّ السحاب»اند و تا چشم بر هم زنی از دست رفتهاند. کنش اجتماعی و رسانهای در دوران مسئولیت او، از آن تجربههایی است که شاخصهها و سنجههای تکریم و باور به جامعۀ مدنی در میان مدیران را جابهجا میکند. و ما چه خوشاقبال بودیم که سالهایی از حیات کارمندی خود را در کار او و در دانشگاه عملیاش گذراندیم و اهل فرهنگ، هنر و رسانۀ کیش، چه نیکبهره بودهاند که توانستند جرعههایی از سرزندگی و نشاط و تکاپو در تراز یک جامعۀ مدنی آگاه و توانمند را در دوران او بچشند و کامشان شیرین شود. البته نمیتوان و نباید ادعا کرد که سعید پورعلی هیچ کاستی و ضعفی در کار نداشت. هرکدام از ما میتوانیم سیاههای از اما و اگرها و ای کاشها پیشاروی او بگذاریم و دوران مدیریت او را از روی دقت و انصاف به نقد بنشینیم. او بهقطع، انسانی کامل نیست، خود نیز هرگز چنین باوری ندارد؛ اما تردید نمیتوان کرد که نیکمردی کاملاً انسان است و در زمانهای که شاخصههای انسانیت در حکم کیمیا است، انسانبودن کم فضیلتی نیست!