شما اینجا هستید
اخبارکیش » من و راننده تاکسی زرد جزیره

راننده تاکسی خیلی جدّی و البته کمی با چاشنی عصبانیت رو به من کرد و گفت: چرا هیچ کس برای این موتور ها کاری نمی کند؟! چرا کسی برای واردات ماشین در جزیره کاری نمی کند. انگار که من برای سالیان سال، مسئول حمل نقل کیش بوده ام و اکنون باید در محضر او، پاسخگوی تمام کارهای کرده و نکرده خود باشم!

حق داشت. موتور ها در جزیره به هیچ چیز پای بند نیستند. خلاف مسیر می رانند. در رینگ و پیاده رو لاین دوچرخه و… همه جا مردم را گرفتار کرده اند. تصادف خودروی یکی از دوستان باعث شده ۲ ماه در تعمیرگاه باشد تا قطعات آن از خارج جزیره وارد شود، در اسکله تفریحی که دعوا و الفاظ رکیگ نقل آنجا شده است. برای کمی آرامش که می روید، از بس موتور موتور و چیزهای دیگر می شنوی از خیر پیاده روی و استفاده از هوای مطبوع این فصل می گذری. در این اندک وقت از هر دری سخن گفت: از زلزله، تورّم، ایّام جوانی، از قیمت دلار و سکّه، از اوضاع سیاسی منطقه و … در این مدّت من سر تا پا گوش بودم و گاهی سری به نشانه تایید تکان داده و کلمه “بعله” را البته از نوع غلیظ آن بر زبان می راندم.

در طول مسیر، او گوینده بود و من شنونده. پس از مدتی تقریباً حرفی برای گفتن باقی نمانده بود که ناگاه با طرح سئوال فوق، میدانی جدید را برای گفتگو باز کردم. این سئوال تلنگری بود بر تمام دانسته های من در حوزه تصمیم گیری و حلّ مساله که در کارگاه های آموزشی مختلف به مخاطبین خود عرضه می داشتم. از او پرسیدم اگر شما مسئول ترافیک‌ جزیره بودید چه می کردید؟ گفت: تمام رینگ جزیره را برای تردد موتور ممنوع می کردم. مسیر های با تردد سرعت بیش از ۶۰ کیلومتر را هم برای تردد موتور ممنوع می کردم. ناوگان حمل و نقل عمومی و خط مینی بوس رانی را تقویت می کردم، به گونه ای که نیازی به استفاده از وسیله شخصی به حداقل بررسد. واقعا اینکه مسئولی بگوید نتوانستیم، نشد. جواب قانع کننده برای مردم گرفتار نیست. اگر آنها با قدرت، مشکل حمل و نقل و واردات خودرو را حل می کردند، هیچ کس دیگر نیازی به استفاده از موتور برقی و حتی ماشین شخصی خود احساس نمی کرد.

پس از شنیدن راه حلّ وی، غرق در نکاتی شدم پیرامون تصمیم گیری و حلّ مساله:

۱. مساله عبارت از کلیه چیزهایی است که به ما اجازه نمی دهد یک زندگی عادی داشته باشیم. در مورد سازمان، مساله تمام عواملی است که اجازه تحقق عملکرد مورد انتظار را نداده و مانعی است بین سازمان و اهدافش.

۲. هر مساله دارای یک زمان طلایی برای شناسایی و تشخیص است، درست مثل یک بیماری، که اگر بموقع تشخیص داده شود شانس درمان آن به مراتب افزایش می یابد. ما در کشور و جزیره کیش مسائل مان را بموقع شناسایی نمی کنیم.

۳. اینکه چرا نمی توانیم مسائل مان را در حوزه ای مثل ترافیک و موتور برقی بموقع شناسایی کنیم بر می گردد به نداشتن تخصص در آن حوزه. یک فرد هر چقدر هم که متعهد و با هوش باشد قادر به تشخیص بیماری های قلبی و عروقی و … نیست مگر آنکه در این حوزه ها متخصّص باشد.

۴. چون افراد متخصّص متولّی امور نیستند لذا توان تشخیص بموقع مساله وجود ندارد. در واقع، فرد غیرمتخصص مساله ای احساس نمی کند و همه چیز را عادی تلقی می کند یا روی به فرافکنی می آورد. دقیقاً مثل وزیر ارتباطات که معتقد است ما کندی اینترنت نداریم، هر چه هست زیر سر فیلترشکن هاست! او هیچگاه تن به پاسخ این سئوال نخواهد داد که چرا مردم از فیلترشکن استفاده می کنند!؟

۵. تشخیص درست مساله نیازمند داشتن تصویر درستی از وضع مطلوب و داشتن سنجه های درست است. اگر ایندو وجود نداشته باشد ما به جای حلِ غلط مساله، *مساله یِ غلط* را حلّ می کنیم که به مراتب خطرناکتر است. دقیقاً مثل پزشکی که در تشخیص بیماری دچار اشتباه شده و با بهترین داروها، در حال درمان بیماری ریوی بیمار است اما غافل از آنکه بیماری اصلی، مشکلات قلبی است نه ریوی. قطعاً نتیجه مرگ ناباورانه بیمار خواهد بود.

۶. بسیاری از مسائل امروز، نتیجه راه حل های دیروزند. آیا راه حل های امروز ما، مسائل فردایمان را نخواهد ساخت!

۷. هنر ما به جای حلّ مسائل، انکار و پرتاب کردن آنها به گوشه ای است تا جلو چشم مان نباشند. ما مسائل را حلّ نمی کنیم، فقط جمع می کنیم و می گذاریم توی انباری. شاهد این ادعا، لیست مسایل ۱۰ سال پیش جزیره و امروز است. آنها را بگذارید کنار هم. تفاوت چندانی در محتوای ایندو لیست وجود ندارد. مسائل سینه به سینه با ما جلو آمده اند امّا پیچیده تر و غامض تر.

۸. مسائل انسانی و اجتماعی را نمی توان با نگاه خطی حلّ کرد. هیچ تضمینی وجود ندارد که با ممنوعیت تردد موتور برقی مشکل آرامش ساحل و تصادف موتور و ناهنجاری ها حاصل از کثرت موتور در جزیره برطرف شود.. اینشتین می گوید نمی توانیم مسایل مان را با همان طرز تفکری که آنها را خلق کرده، حل کنیم. معنی حرف اینشتین این است که برای حل مسائل یا طرز تفکر مدیران فعلی باید ارتقاء(upgrade) یابد یا مدیران فعلی با مدیرانی مسلّح به تفکری جدید جایگزین گردند. در کشور ما یا مدیران از نوع تفکر همیشگی خود کوتاه نمی آیند یا مدیران جدید به همان اندیشه های سنتی پایبندند. چون این مدیران جدیدتر توسط همان مدیران قدیمی تر انتخاب می شوند و آنها نیز شبیه ترین افراد به خود را لایق و شایسته می پندارند نه اندیشه های متفاوت را!

۱۰. داشتن مساله ویژگی ذاتی سیستم های زنده و پویاست. البته نوع و کیفیت مساله مهم است. این سیستمها پس از حل هر مساله، شخصیتی جدید می یابند و گامی بزرگ به جلو بر می دارند. و صد البته، انکار مساله یا ناتوانی در حلّ آن مساویست با پسرفت و جهش به عقب

حالا دیگر به مقصد نزدیک شده بودیم. پرسید: کجایی؟ بالاخره برای موتور برقی چه کنیم؟! شما بودی چکار می کردی؟ گفتم: مسائل حل نشده زاد و ولد می کنند و فرزندان آنها در گوشه و کنار پراکنده می شوند. آنها روز به روز بزرگ و بزرگتر می شوند؛ آنگاه به نقطه ای می رسند که حلّ آنها تقریباً غیرممکن می گردد. دقیقاً مثل بیماری که پزشکان از درمان او قطع امید کرده و به همراهان او می گویند: ما تمام تلاش مان را کردیم امّا … امّا بیمار دیر مراجعه کرده بود… اما مسئولین ما نمی توانند جمله “ما تمام تلاش خودمان را کردیم” را بر زبان برانند چون آنها اگر تلاشی هم کرده باشند حکایت آب در هاون کوبیدن بوده است نه تلاش برای *حلّ درستِ مسالهِ درست.*

گفتم وصفُ العیش، نصفُ العیش. شناخت و توصیف درست مساله نیمی از حلّ مساله است. می دانم که موتور در جزیره خود معلول یا علّت بزرگتر است. از تکنیک ۵ چرا و روش استخوان ماهی کمک گرفتم:چرا موتور برقی در کیش داریم؟ چون واردات ماشین ممنوع شده است چون حمل و نقل عمومی فرسوده و نا کارامد است، چرا جمعیّت غیر مولد در جزیره زیاد شده؟ چون بستر کارهای غیر رسمی و خلاف قانون و …در جزیره فراهم شده است. چرا فرصتهای شغلی در کیش از بین رفته است؟ چون توسعه را نامتقارن معنا کرده ایم، نیمی از واحد های صنعتی کیش در دست شرکتهای نفتی است که چندین سال است غیر فعالند. و یا شرکتهای که به زمین کیش به عنوان سرمایه گذاری و نه فعالیت اقتصادی نگاه کرده اند.و الی آخر.

پس برای حلّ معضل موتور و ترافیک ‌باید فرصتهای سرمایه گذاری را به شرکتها مولد و نه دلال سپرد.درک رابطه علّت و معلولی بین فرصتهای شغلی و موتور در وهله اول دشوار می نماید. مهم این است که مدیران این رابطه را درک نمایند و *نقطه اهرمی* را به درستی شناسایی کنند. گفت: اینکه زمانبر است و به عمر ما قد نخواهد داد! مستقیم رفتم سراغ روش دانکر و گفتم: به جای اینکه به گرفتار نشدن در عواقب‌ موتور سواری بیندیشی که لاجرم همیشه جواب نخواهد داد به این بیندیش که اگر جزیره گرفتار موتور ها شده راه نجات چیست؟ سئوال درست، پاسخ شایسته را به تو ارزانی خواهد داشت…. تا توفان بعدی و نبود لندینگ کرافت که در ترافیک ساحل تا بندر گردفتار شوید.، فعلاً خدانگهدار

برچسب ها :

این مطلب بدون برچسب می باشد.

  1. یونس هادی نژاد

    آقای مصیب شیرانی از همکاران خوب ما هستند ، البته جناب آقای شیرانی همه چیز روی کاغذ و یا در صفحه مجازی گفتن و شنیدن و یا تبادل اطلاعات خیلی خوبه اما وقت عمل که برسد ، میدان خالی می شود البته با وجود آقای مهندس پورزادی که واقعا انسان با همت و پشتکار هستند ، امیدواریم موانع برداشته شود

شما هم می توانید دیدگاه خود را ثبت کنید

کامل کردن گزینه های ستاره دار (*) الزامی است -
آدرس پست الکترونیکی شما محفوظ بوده و نمایش داده نخواهد شد -

پایگاه خبری تحلیلی اندیشه کیش | نگاه متفاوت و تحلیلی به اخبار کیش